به گزارش ثریا نعمت الله کرم اللهی، مدیر گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم (ع) در یادداشتی به اثرات کرونا در سطح جهانی پرداخته است؛
از روزی که آدم ابوالبشر بر فطرت الهی سرشته و با آموختن اسماً مسجود فرشتگان شد، دشمنی عنود و متکبر کمر به اغوا و ریشهکنی خود و ذریهاش بست. اولین ضربه این دشمن، هبوط انسان از بهشت و گرفتاری او به انواع ابتلائات بود. در تمام طول تاریخ حیات بشر در زمین نیز تلاشهای خستگیناپذیر شیطان به گونهای ثمربخش استمرار یافته و توانسته اکثر ذریه آدم را در شمار لایعقلون قرار داده و بسترساز هلاک آنها شود.
در این میان بسا اقوام و قریههای نافرمانی که دچار عقوبت سخت الهی شدهاند تا مایه عبرت دیگران شوند، اما دریغ که «ما أَکْثَرَ الْعِبَرُ وَ أَقَلَّ الإِعْتِبارُ» و این درب همچنان بر این پاشنه چرخیده و بشر غفلتزده نه تنها بر نفس خویش پای ننهاده بلکه با اختیار خویش درب خانه وجودش را به روی شیطان گشوده و او را بر اسب چموش نفس خویش سوار کرده و فرصت ترکتازی در جهت پیگیری هوسهای خود را به او داده است. گرچه بشر در طول حیات خود بارها از سوراخ شیطان گزیده شده و هیچگاه هم عبرت نگرفته است، اما در تمام دوران پیشامدرن، کفر و شرک و نفاق و فسق او بیشتر عملی و فاقد پشتوانه نظری بوده است. اما، در پانصد سال اخیر با برپایی تمدن مدرن و اتخاذ هستیشناسی سکولاریستی و انسانشناسی اومانیستی، نه تنها دنیاگروی عملی استمرار یافت و روحیه تکالب به دنیا تشدید شد، بلکه مکاتب فلسفی و نظریات علمی گوناگونی برای توجیه نظری و عقلی سکولاریسم و خودبنیادی انسان تولید و عرضه شده است.
بشر مدرن با اصالت بخشیدن به دنیا، یا ملحدانه متافیزیک و آخرت را انکار کرده و یا در صورت پذیرش آنها را در مرتبهای فروتر از دنیا نشانده و با نگاه پراگماتیستی پذیرش آنها را منوط به سودمندی برای دنیا کرده است. بر این اساس، اگر اعتقاد به دین و باور به جهان پس از مرگ بتواند در سطح فردی به تولید معنای زندگی و ایجاد آرامش و در سطح اجتماعی به بازتولید هویت جمعی و انسجام اجتماعی منجر شود، درخور اهتمام و پذیرش است. اما اگر حفظ باورها و ارزشهای دینی مستلزم کمترین هزینه فردی یا اجتماعی باشد، امری مذموم و ناپذیرفتنی است.
متأسفانه به دلیل جهانگستر شدن تفکر و فرهنگ مدرن، امروزه گفتمان سکولاریستی، به تعبیر لاکلا و موفه، به گفتمانی رسوب یافته و طبیعی تبدیل شده به گونهای که تصور خلاف آن دشوار و تلقی همیشگی بودن آن امری بدیهی است. در این نگاه، مرگ نه امری رازآلود و انتقال دهنده انسان به سرای باقی که پدیدهای فنی و تکنیکال است که در نتیجه بروز نارسایی در کارکرد اعضای بدن رخ میدهد، بنابراین نه سرنوشتی محتوم بلکه امری گریزپذیر و قابل دستکاری است، به همین دلیل یکی از مهمترین دستورکارهای امروز و فردای انسان مدرن نامیرایی و به تأخیر افکندن تاریخ انقضا عمر است. برای تحقق این رسالت نیز ظرفیتهای علوم زیستی و هوش مصنوعی را به منظور مداخلات ژنتیکی و بهرهگیری از نانو روباتها برای ارتقا سیستم ایمنی بدن را به خدمت گرفته است.
این روزها با بروز بیماری کرونا و عبور آن از مرحله اپیدمی / همهگیری به پاندمی / جهانگیری، همه احاد بشر و از جمله انسان مدرن در مقابل وضعیتی آنومیک و بیسابقه قرار گرفته است که همه پیشفرضها و یافتههای ذهنی او را به چالش کشیده است. انسانی که در جهان پسانیچهای توهم مرگ خدا را باور کرده و با چشم بستن بر آسمان، خود را متولی معنابخشی زندگی فردی و اجتماعی میداند، امروز در چنگال نامرئی مرگ گرفتار شده و خود را از هر زمان دیگری به نابودی نزدیکتر میداند. این انسان تمام تخیلات ذهنی خود درباب خودبنیادی بشر و توانایی او در تنظیم معادلات عالم را نقش بر آب دیده و دچار حالت «اضطرار» شده است. این اضطرار به اشکال گوناگون نمایان شده و تصاویر فراوانی از مناجاتهای جمعی اقشار مختلف در فضاهای عمومی انتشار یافته است که از تمام اسباب مادی قطع امید کرده و بارشهای رحمت الهی را با تمام وجود درخواست میکنند.
به نظر میرسد، بیماری کرونا جلوهای از دخالت اراده الهی برای برگرفتن حجاب غفلت از دیدگان انسان عافیتزده سرکش مدرن و تلنگری شدید برای بیدار کردن او از خواب منیت و نفسزدگی و سرسپردگی به شیطان باشد. دهههاست که انسان مدرن دچار توهم غلبه بر مشکلات همیشگی بشر یعنی «گرسنگی» و «بیماری» و «جنگ» شده و خود را آماده پرداختن به دستورکارهای نوینی مانند «نامیرایی»، «سعادت ابدی» و «قدرت خدایی» میداند. البته این دستورکارها را نیز از طریق رسانههایی چون سینما تصویرسازی کرده و تا حدودی به خود و دیگران باورانده است. در چنین شرایطی یک موجود میکروسکوپی تمام محاسبات انسان مدرن را در هم ریخته و صحنهای بدیع از ناتوانی و سردرگرمی و پوشالی بودن قدرتهای مادی را در مقابل چشمان جهانیان ترسیم کرده است، فرصت ویژهای برای دگرگونی دلها و بازنگری در احوال بنیآدم پیش آمده است.
انسان مضطر و دلشکسته و رنجور از بیماری جهانگیر کرونا، بیش از هر زمان دیگری حضور خداوند را در قلب خویش احساس میکند و آمادگی بازگشت به درگاه او و امتثال فرامین الهی را دارد. امروزه پایههای تمدن فطرتستیز مدرن به شدت سست شده و شرایط برای دریافت بارقههای رحمت الهی مساعد شده است. دیگر بار فطرت الهی وجود انسان در فراسوی محاسبات و معادلات مادی و دنیایی چشم انتظار گشوده شدن گره سختیها به سرپنجه تدبیر الهی است و مسیر خروج از سختی به آسانی را از او طلب میکند.
برای فهم و تفسیر انسان پساکرونا، نباید امیدی به ذخیره نظری و مفهومی علم مدرن بست، چرا که برای جولان در این وادی کُمیت این علم لنگ است. علم مدرن به دلیل ابتناء بر سکولاریسم و اومانیسم و ریشه داشتن در معرفتشناسی وحیستیز و تجربهگرا، از دیدن و توصیف ساحت عقلانی و متافیزیک هستی و انسان کور و گنگ است. علم مدرن به دلیل کوری ذاتی نه چشمی بینا برای دیدن ابعاد الهی و فطری وجود انسان دارد و نه به دلیل گنگی ذاتی، زبانی گویا و رسا برای توصیف این ساحت دارد؛ بنابراین تمسک به علوم انسانی و اجتماعی مدرن برای فهم و توصیف انسان پساکرونا، به تعبیر کرایب نوعی خشونت زبانی علیه واقعیت این انسان است و استفاده از این زبان نه آشکار کننده حقیقت وجودی انسان، که نوعی حجاب مفهومی و نظری در مقابل فهم اوست.
شناخت و توصیف انسان پساکرونا جز با نگاه دینی و زبان فطرت امکانپذیر نیست. رسالت سنگین ما اینک عبور از محدودیتهای علم مدرن و صورتبندی مفهومی چشمانداز دینی و تولید زبان متناسب با آن است. نگاه دینی و الهی به انسان پساکرونا اینک نه یک نگاه خاص در میان نگاههای بدیل که تنها نگاه حقیقی و سازگار با ظرفیتها و واقعیتهای مادی و متافیزیکی وجود این انسان است.
منبع: خبرگزاری مهر